کمک جو

بازنویسی حکایت مردکی را چشم درد خاست پایه ی هشتم حکایت صفحه۳۶

بازنویسی حکایت مردکی را چشم درد خاست پایه ی هشتم حکایت صفحه۳۶

انشا پایه : هشتم

تعداد کلمات: ۲۹۹کلمه

تاریخ انتشار انشا : ۹۸/۷/۱۲

مشخصات : دارای متن زیبا می باشد با رعایت نکات نگارشی به همراه مقدمه و تنه و نتیجه گیری می باشد

فرمت فایل دانلودی : پی دی اف

این انشا غیر تکراری بوده و فقط و فقط برای سایت کمک جو نوشته شده هست

این انشا برای دانش آموزانی نوشته شده که دنبال انشا غیر تکراری و خاص میگردن و دنبال نمره کامل درسی هستند

قسمتی از متن انشاء با موضوع حکایت مردکی را چشم درد خاست

«مردکی را چشم درد خاست پیش بیطار رفت که دوا کن. بیطار از آنچه که در چشم ستوران می کرد در دیده او کشید و کور شد. حکومت به داور بردند. گفت:«بر او هیچ تاوان نیست اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی».

روزی روزگاری مردی کهن سن از درد چشم نالان شد و از برای درمان این درد که شب و روز را از او گرفته بود. از روی سبک سری و نزدیکی به پیش دام پزشک رفت و طلب دوایی برای چشم …..

جهت مشاهده انشاء محصول را خریداری کنید

خروج از نسخه موبایل